سربازار دیدارت
سر بازار دیدارت من از جان خریداری
در این راه پر از اشک، دل از هیچ نمیگذاری
چشمان منتظر، در جستجوی نور تو
دل به هر پناه، میسپارند به سوی تو
هر گامی که برمیدارم، در پی تو است
که در سایهی نور تو، دلهایمان میشکفد
سر بازار دیدارت، دلها به هم پیوسته
در جستجوی تو، که در هر لحظهات دلها بسته
#بهنام_محترمی_سربازار_دیدارت#
+ نوشته شده در یکشنبه سیزدهم مهر ۱۴۰۴ ساعت 11:15 توسط Behnammohtarami
|
short story