اگر من پیش تو بودم،

عرق می‌خوردم، الواتی می‌کردم.

با هر نگاه و با هر لبخندت،

دست در دست، همه رو فراموش می‌کردم.

آی، بی‌پروا، بی‌گناه،

چشمت روشن می‌شد، دل بی‌راه.

مست از هر لحظه، با تو بودن،

همه‌ی این دنیارو می‌گذروندم.

اگر پیش تو بودم،

خنده‌های شبانه و صحبت‌های نهفته،

دست‌های سرد تو در دست من،

جای دنیاها رو می‌گرفتم، هیچ حرفی نبود مهم‌تر.

آی، بی‌پروا، بی‌گناه،

توی دلم پر بود از هزار آه.

با تو کنارم، هیچ چیزی نمی‌خواست،

فقط لحظه‌ها و احساسات جاری بود، بی‌حساب.

#بهنام_محترمی_اگر_پیش_من_بودی#